ظاهرا ک هستم.اما بازم به پوچی رسیدم.حس پیری دارم.از همه بزرگترم.شبیه میم فک میکنه من قبلا ازدواج کردم.حق داره خوب.یه دختر یی ساله احمق ترسو بی اعتماد بنغس.ک تا حالا ازدواج نکرده.امشب بازم ماست بودم.نون هم اتاقی میگه نرمالترین ادمی ک تو زندگیم دیدم تویی .همینطور مهری اون یکی هم اتاقی.میگه حرفایی ک تو مسیر بهم زدی باهث شد به فکر برم و به طاها بگم مجبورش کنم نظرشو بهم بگه.کخ به مامانش گفته ک مهریو میخواد اما مامتنش مخالفت کرده.اون یکی هم اتاقیه ک به دوس پسرش میگه همسرم هم جیک و پوک منو میزاره کف دست دوس پسرش تونم میزاره کف دست هم اتاقیش ک هم کلاسمه.دلم گرفته بازم.حال و حوصله موفقیتای کدو رو هم ک اصلا ندارم.کلا حوصلشو ندارم.همش یه پله ازم جلوتره.منتظره ببینه من چی میگم چیکار میکنم خودشو بندارزه جلو.هم تو ارشد هم تو ازدواج و کلا همه چی.حسودیم شده خجالت اوره.مستر تیچرم بعد عوض کردن عکس پروفایلم فک کرده دلم هواشو کرده کلی لاو ترکوند.دوس دختر سابفشم پیام داد روز دانشجو رو تبریک گفت جوابشو ندادم.گفته بودم جوابتو نمیدم.نه جواب تو رو نه اون دختره دلبرو.حوصله بچه ها رو هم ندارم.هر روزم میارنشون اینجا.خسته کننده اس حضورشون.شلوغیاشون.فقط حال و حوصله اوا رو دارم همیشه.کلا تو قلبمه.عشق عجیب غریبی به این بچه هست.همیشه هم هست.دلم عشق میخوادااااا.امروز ف زنگ زده میگه من مشهدم.جلو حرم یه دعا کن.میگه به چند نفر زنگ زدم تو لیاقت داشتی ک گوشیو برداری و دعات مستجاب بشه.گفتم یه پسر با اخلاق خوشتیپ باشخصیت پولدار ... و خندیدم.گفت دیوونه نباید بلند بگی ک.اما بلن گفتم ک صاحب سوپر مارکت عالم بشنوه ک دیگه تنهایی بسه.دیگه حال و حوصله ندارم اینجا باشم.وقتی دورم حالم یه خورده بهتره.فقط یه خورده.حس مفید بودن دارم یه مقدار.استادم بعد ارایه سمینار منو با خاک یکسان کرد.الان موج منفی ام .تر وقت میام اینجا منفیا رو مینویسم.کلا وقتی میام اینحا ک حالم گرفته اس.کاش بارون نبود شب نبود یکی بود ک با هم قدم میزدیم فرسنگها و قدم میزدیم تا پاهامون درد بگیره.خسته بشیم له بشیم و بعدش اروم بگیریم.اروم اروم اروم.سکوت و عشق و بوسه و اغوش گرم.
- ۹۴/۰۹/۱۸