نفرت انگیز ها دوباره اومدن.پررو پررو برگشته به بابا میگه طبقه پایینو بزن به نام من.تا من بی عرضه ی دستو پا چلفت بزنم به نام ایکبیری جان.بیچاره بابا استرس گرفته نمیدونه چی بگه.ناراحت بود.میگف چرا امشب دعوتشون کردی.اصلا حال و حوصله ی این احمق همخون خودمو ندارم.کلا دو تا جمله باهاش حرف زدم.سلام خوبی.اره امتحانام تموم شد.و همون دوبارم نگاش کردم.مگه مییشه مگه داریم ادم اینقد دهن بین و ذلیل.
- ۹۴/۱۱/۰۱