خوب حقیقتش این است ک من هیچوقت ادم متمرکزی نبودم.الان در فرجه ها به سر میبرم.ترم یک هم به سادگی و سرعت هر چه تمامتر امد و تقریبا تمام شد.تمام فرجه ام پر شده از کوانت.و تمرین و تمرین.دکتر ر و ط حسابی اول ترم مرا ترسانده اند.ک نیوفتی خوب بخون ....
کتابی روی میز کدو پیدا کردم از مصطفی مستور.جالب بود.من گنجشک نیستم.یک فصل میخوانم بعد به کتاب های درسی سرک میزنم.
پسر کوچولوی همکلاسی را دوست دارم.خوشتیپ و بانمک و همشهری.و قد بلننند.
چند هفته پیش یکی از دخترهای همکلاسی پیام داد کسی تو زندگیت هست.و من فوری حواسم رفت به سمت پسر سواد کوهی انجمن علمی.حدسیاتم جدیدا ها درست از اب در می اید .گفت برایش مهم نیست ک تو پنج سال بزرگتری.گفتم من اهل دوستی نیستم.و پنج سال برایم مهم است.گفت من نمیدونم خودتون درستش کنین.اجازه میخواد پیام بده.گفتم نع.مودبانه و محترمانه از طرف من فگو نه.
یکی دیگه از اقایون کلاس ک بهش میخورد حداقل دو تا بچه به نامهای محمد و فاطمه داشته باشد هم لاو میترکاند.خیلی چندش است و به زور بلا از طریق پ کرد وترد گروه شده.نمیدانم او بی ادب است ک در جمع دختر پسری عکسهای مثلا خنده دار میگذارد یا من بدم می اید.
دکتر ط گفته در ساساتید جز من رو با دقت بیشتر بخونین.من کمک میکنم.اما از خودش بیشتر میترسم.خیلی انرمال است.تازگیها فهمیدم هنرمند هم هست اون روز جلو بچه ها بهم گفت تو طراحی کار میکنی?من متعجب تزینکه از کجا فهمیده گفتم نه مجسمه سازی.و یک ربع قبل کلاس برای من و اون دختر مریوانیه از اثار هنری خودش و خاندتنش گفت.هر دفه میرم دفترش میبینم چیزی میده به بچه ها.خوردنی.یک بار بادوم ریخت برایم توی دستمال و گفت بفرما تازه است.
کشف جدیدم تین است ک مردها عاشق تایید شدن هستن.حتی مردهای گنده.حتی پیرمردها.کشف بزرگی کرده ام.
ف با شوهرش دچار مشکل است .میگوید میخواهذ مرا باکلاس کند.میگوید وقتی توی یک جمعی هستیم دوست ندارم تو بلند شوی.دوست دارد همه به خودش و تمام مایملکش ک زن و فرزندانش هم شاملش میشوند احترام بگذارند.در حالی ک به جز چیزهایی ک دارد خودش اصلا ادم قابل احترامی نیست.یک مرد میانسال ک محبت پدر ندیده و کاملا عقده ای بار امده.
عینکم هم شل شده و مدام از صورتم سر میخورد.میخواهم عوضش کنم اما فکر میکنم دندانم و موهای زاید درجه اول اهمیت را دارند.
نامه زدیم پالایشگاه.نامه ارسال شد.سید کلی خوشحال شد.میگفت خودم هم تابحال نرفته ام.چه اصراری کردم چقدر پیگیر بودم.
ز میگوید زیاد برو اتاق دکتر ص.میخندد.میگوید پر سوژه مورد نظر است.
ز دوست عتیقه ی انتر بی ادب ز جانم تم گیلی لیلی شد.
- ۹۴/۱۰/۱۳