عنوان ندارد

اینجا خانه ی مجازی من است برای حرفهایی که نمیتوان به زبان اورد و محلی برای اسایش روحم.

عنوان ندارد

اینجا خانه ی مجازی من است برای حرفهایی که نمیتوان به زبان اورد و محلی برای اسایش روحم.

  • ۰
  • ۰

نامه های هیولایی

تو این کتابی که دارم میخونمش یکی از راههای تسکین درد یا عصبانیت و غم نوشتن نامه های هیولایی هستش.نامه هایی که قرار نیست کسی بخوندش و قراره سوزونده بشه.منم ازین نامه ها زیاد مینویسم البته اینجا ولی نمیسوزونم.

چند روز پیش با بچه های دبیرستان رفتیم   خونه ی یکیشون.ف که افسردچی از سر و صورتش میباره و کلی ادعای باکلاسی دارم.اونم با نشون دادن عکسای زمان مستی به بچه ها.کیف میکنه از زمان مستی حرف میزنه و دو بسته سیگار کشیدن توی دوازده ساعت رو اخر کلاس میدونه.میگه از فلانی خوشم نمیاد چون کاملا عکس خودشه.از زدن حرفای انچنانی لذت میبره و از نشون دادن عکسا و کارای اونچنانی.میم رو که میدونم معذب میشه و اکی رو نمیدونم.و همینطور نون رو.که همش تذکر میداد مجرد اینجا نشسته بسه ازین حرفا نزنین.واو هم که شوهرش سرهنگه و مجبوره بخاطر کار شوهرش مراعات همه چیو بکنه.خلاف چیزی که دوس داره اما تو این جمع خوب خودشو رو میکنه.نمیدونم شایدم داره بلوف میزنه.اما خیلی بده که اجازه میده جلو پسر چهار ساله اش که عین باباش مظلومه بچه ها اون حرفا رو بزنن.نمیدونم من چه سنخیتی با این بچه ها دارم که همش دعوتم میکنن و مجبورم بپیچونمشون.اما اینبار که نوبت نونه بدون رودربایستی میگم که دوس ندارم این جمعا رو.که هم خودشون معذبن جلوی منو در حال عذر خواهی ان.هم من سختم میشه.ازون جمع با میم خیلی راحتم.خوب به حزف ادم گوش میده و حس خوب راحتی رو بهم میده.و کمی هم با نون.البته خیلی داره عوض میشه بخاطر شوهرش یا شایدم خودش میخواد اینجوری باشه.

بامزه بود که یچه ها بعد هر حرفشون ازم عذر خواهی میکردن.انگار مجبور بودن منم باشم باهاشون.ف یه حس بدی میده بهم و احتمالا منم همین حسو بهش القا میکنم.میگفت از کسی که بدم میاد اصلا باهاش حرف نمیزنم.چشمای مست وحشتناکی داره.

نیمرخ این مجریه خیلی شبیه جواد رضویانه.حرفم نمیزنه بفهمم هست یا نه.بعله مثه اینکه خودشه تو یه برنامه ی جدی!مسخره جدی حرف زدنشم مسخره است.

با کدو سر و سنگین حرف میزنم که روش زیاد نشه.بدیش اینه که کاراشو زیر زیرکی انجام میده و من بیخبر میمونم.تمام تلاششو میکنه که با هام صمیمی شه تا همون بی ادبیای سابقشو شروع کنه.

ف امروز اومده میگه امسال که روز ه تو داری میگیری  و نماطاتو سر وقت میخونی قزاره حاجت روا شی!!!

ادامه ی مطلبو تازه کشف کردم.امیدوارم رمز گذاشتن رو هم کشف کنم.


  • ۹۴/۰۳/۳۰
  • من هستم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی